در کلمه طیبه از مرحوم حاجی شیخ جعفر شوشتری نقل کرده که: حاکم بروجرد روزی به دیدن عالم جلیل سید مرتضی پدر بحرالعلوم رفت، بعد از مراجعت چون به صحن خانه رسید بحرالعلوم را – که در آن وقت بحسب سن در شمار اطفال محسوب می شد – ملاقات کرد. ایشان را به حاکم شناسانیدند، حاکم ایستاد و اظهار مهربانی زیادی کرد و رفت. پس سید به والدش عرض کرد باید مرا از این شهر بیرون فرستی که می ترسم هلاک شوم! فرمود چرا؟ گفت به جهت آنکه قلبم را از آن ساعتی که حاکم اظهار مهربانی کرد مایل به او می بینم و آن بغضی که باید به حاکم ظالم داشته باشم ندارم، دیگر در این جا نباید ماند! پس این شد سبب هجرت ایشان از آن بلد.
منتخب التواریخ ص۱۸۲
در کلمه طیبه از مرحوم حاجی شیخ جعفر شوشتری نقل کرده که: حاکم بروجرد روزی به دیدن عالم جلیل سید مرتضی پدر بحرالعلوم رفت، بعد از مراجعت چون به صحن خانه رسید بحرالعلوم را – که در آن وقت بحسب سن در شمار اطفال محسوب می شد – ملاقات کرد. ایشان را به حاکم شناسانیدند، […]
ثبت دیدگاه